معرفی کتاب مه اثری از کامران محمدی:
معرفی کتاب مه اثری از کامران محمدی:
خلاصه
کتابدار دانشگاه تهران ساکن آپارتمانی می شود که مدتی قبل در آن تازه عروسی فوت کرده است. در همین حین دوست صمیمی اش مرتضی نیز به علت سرطان در بیمارستان بستریست و حالا آخرین خواسته اش از او چاپ آخرین نوشته هایش می باشد و …
نظر شخصی
داستان مه داستانی اجتماعی و کمی گیج کننده است. قلم نویسنده روان و تعلیق داستان از ابتدا تا انتها در یک سیر ثابت قرار داشت، بدون هیچ اوج و فرودی!
در حالت کلی نویسنده تمام تلاشش را برای گمراهی خواننده انجام داده و در پایان فقط به یکی از سوالات پاسخ داده و بی توجه به سوالات بی جواب ذهن خواننده داستان را به اتمام رسانده است.
در واقع به جز زندگی یحیی تمامی شخصیت ها در هاله ای از ابهام قرار داشتند، علت حضور شخصیت هایی همچون تارا و طراوت…مرگ تازه عروس…زندگی سها و مرتضی…شخصیت کتابدار…همه و همه گنگ بودند و گنگ هم ماندند!
پایان داستان هم از نظر من سر هم بندی شده و شاید علت نامگذاری داستان هم همین بوده باشد.
تنها قسمتی که در داستان دوست داشتم، زندگی یحیی بود.
دلیلش برای مهاجرت و پناهندگی، راضی کردن همسرش، مشکلاتی که در سفرش به خارج از کشور برایش به وجود آمد. رونمای تنهایی و تصمیمات اشتباهش و…
اگر داستان های پرابهام، با پایانی عجیب را دوست دارید خواندن این کتاب را به شما توصیه میکنم.
من به شخصه داستان رو اصلا پسند نکردم.کنار تمام نقطه های قوت داستان نقطه ضعفاش بیش از اندازه به چشم میاد.
قسمتی از داستان
«کی میتونه که از گذشتش فرار کنه که تو بتونی؟»
کمی مکث میکند. سیگار دیگری روشن میکند و میگوید: « البته فکر کنم یه راهی هست.دیدی تو فیلم های حادثه ای یکی با ماشین فرار میکنه و یه عده هم دنبالشن؟ همیشه یه همچین صحنه ای هست حتما دیدی. صحنه ی تعقیب و گریز با ماشین.تو بعضی از همین ها یارو یه کار خیلی جالب میکنه. به جای اینکه فرار کنه، یهدفعه ترمز دستی رو میکشه، دور میزنه و میره سمت اون هایی که تعقیبش میکنن…
پ.ن: خوندین این کتابو؟ نظرتون چیه؟
پ.ن: از نشر چشمه انتظار خوندن کتاب های زیباتری رو داشتم.