نماد سایت دریای شرق

معرفی کتاب تشریفات اثر سروناز روحی

معرفی کتاب تشریفات

رستوران سرای بامداد دقیقا مقابل رستوران تشریفات سوفیا شایگان افتتاح میشه. رستورانی که از ظاهر پر از تجملاتش‌ مشخصه که قراره رقیب قدری باشه...

معرفی کتاب تشریفات :

معرفی کتاب تشریفات اثر سروناز روحی:

خلاصه
.
رستوران سرای بامداد دقیقا مقابل رستوران تشریفات سوفیا شایگان افتتاح میشه. رستورانی که از ظاهر پر از تجملاتش‌ مشخصه که قراره رقیب قدری باشه…
اما داستان به همین جا و رقابتی که به جون سوفیا میفته ختم نمیشه. آشنا شدن سوفی با بامداد، مدیر رستوران سرای بامداد؛ پیامدهای زیادی داره…

نظر شخصی

شاید فکر کنید که قراره یه داستان تکراری و سرشار از رقابت عاشقانه رو بخونین؛ اما اصلا این جوری نیست! داستان تشریفات داستان دادخواهیه…
داستان انتقامه و در آخر عشقی که قراره به خاطر حفظش از خیلی چیزا گذشت…
تعلیق داستان عالی بود و تک تک حوادث اونقدر جذابیت داشت که خواننده رو با خودش همراه می کرد تا از رازها و معماها باخبر بشه. ریتم داستان در بعضی جاها تند و بعضی جاها آروم بود و همین شیوه، نقطه ی قوتیه تا خواننده خسته از حجم کتاب نشه.


نقد
.
داستان یه تناقض ریز داشت که شاید خیلیا به خاطر طولانی بودنش بهش توجه نکرده باشن و من آخر کپشن اون تناقض ریز رو توضیح دادم. فقط به خاطر خطر اسپویل‌ لطفا متن آخر کپشن رو‌ کسانی که تشریفات رو نخوندن نخونن…
تشریفات جان کمی هم مشکل ویرایش داشت که اصولا‌ تو چاپای اول یه کتاب به چشم میخوره و امیدوارم در تجدید چاپا بهش توجه بشه.


در کل عرض کنم خدمتتون که تشریفات هم مثل تمام داستانای سرو برام سرشار از هیجان بود. دوستش داشتم. عاشقش شدم و خیلی زود و پر از هیجان با وجود دو جلدی بودنش تمومش کردم.

قسمتی از داستان


نگاهی بهم انداخت و جدی گفت: یه رابطه شکل گرفت، واسه من یه جور، واسه شادی یه جور دیگه. رابطه مثل دو سر طنابه. من می‌گیرم تو هم میگیری‌. طناب رو هوا معلق میمونه‌. هزار آرزو و رویا هم‌ بهش وصله. هر کی رویای خودشو رو طناب آویزون میکنه‌. یکی اون سرو ول کنه تمام رویاها و‌ فکرها و آرزوهای دو‌طرف بوم…


پلکی زد و گفت: با هم سقوط می‌کنه‌. اونی که سر طناب رو اول ول کرد من نبودم. خودش بود، خودش خواست. نتونست صبر کنه. نتونست تحمل کنه.


پ‌.ن: خوندین این کتابو؟ نظرتون چیه؟
بالاخره طلسم معرفیش شکست
خواستم با سوپ شیر عکس بگیرم اصلا خوشگل نشد بیخیالش شدم

خطر اسپویل‌:
سوفی‌ یه جای داستان خودش به مهران میگه که تو سرا و پیش بامداد کار می‌کنه‌. اما جلوتر مهران میگه که مهرو‌ بهش گفته‌!

خروج از نسخه موبایل